اصول پانزدهگانه تفسیر میراث در قرن بیستویکم
فراگیری اصول تفسیر میراث از مهارتهای مهم در زمینه گردشگری است، در ادامه به اصول پانزدهگانه برای داشتن تفسیری خلاق و اثرگذار اشاره میگردد:
اصل نخست: ایجاد بارقه فکری
فریمن تیلدن اظهار میدارد: عمده علایق بازدیدکنندگان به زیبایی مکانهای طبیعی و مکانهای مهم تاریخی به این نکته بازمیگردد که چه چیزی به شخصیت، تجارب و یا ایدهآلهای آنان ربط دارد. این امر، اساس تفسیر موثر است یعنی اخذ اطلاعات درباره منابع و میراث فرهنگی و طبیعی و مرتبط ساختن آن با (زندگی) مخاطبان. داستان تفسیر باید به نحوی با شخصیت یا تجربه فرد بازدید کننده مرتبط باشد.
آنهایی که آدم میتواند به آنها گوش فرادهد.
آنهایی که آدم نمیتواند گوش فرادهد.
آنهایی که آدم نمیتواند به آنها گوش فراندهد (خودش بخواهد هم نمیتواند)
بهکار گیری اصل نخست تفسیر، اولین قدم برای تبدیل شدن به مفسر نوع سوم است.
اصل دوم: تفسیر در عصر اطلاعات
میلز میگوید: «مفسر در بیان حقایق، وقتی در بهترین حالت خود است که بتواند همزمان قوه تخیل و منطق شنوندگان را به سمت خود جذب نماید». تمام تفسیرها دربرگیرنده اطلاعات هستند. چون اگر هیچ اطلاعاتی منتقل نشود در آن صورت نام چنین برنامهای، سرگرمی است. برای مثال، برخی مفسران و راهنمایان در فرصتهای مناسب، در سالنهای موجود در سایتهای بازدید، فیلمهایی نیز نمایش میدهند و یا برخی دیگر با شعبدهبازی و مسابقههای ورزشی، مردم را سرگرم میکنند، اما هیج کدام از اینها به اندازه تفسیر تورلیدر اهمیت ندارد. ارائه تفسیر باید کاری فراتر از ارائه اطلاعات باشد.
اصل سوم: اهمیت داستانسرایی
در راستای ارائه هنری کار از طریق تفسیر، باید طوری آن را به صورت داستان، طراحی کنید که آگاهیدهنده، سرگرمکننده و آموزنده باشد. به کارگیری هنر در تفسیر به ماهیت خلاقانه ارائه داستان تفسیر و استفاده از هنرهای مختلف در تفسیر از نمایش و تئاتر گرفته تا موسیقی و رقص اشاره دارد.
اصل چهارم: ایجاد انگیزش
هدف از داستان تفسیری، کمک به شنونده یا خواننده برای وسیعتر کردن افق دید خود و سپس عمل کردن به این افکار نو است. اکثر بازدیدکنندگان مکانهای تفسیری، مشتاق و علاقهمند به فراگیری حقایق عمیقتر از مکانهایی هستند که برای بازدید خود برگزیدهاند. ایجاد انگیزه از طریق تفسیر بسیار مهم بوده و نقش گستردهای ایفا میکند، از الگو قرار گرفتن شخص مفسر تا پایان دادن به موضوعات بحث برانگیز میان مردم. تفسیر در قدرتمندترین سطح خود، میتواند باعث تغییر نگرشها و رفتار مردم شود.
اصل پنجم: تفسیر کلگرایانه
تفسیر، بایستی موضوع یا نظریهای کلی را ارائه و کل جنبههای فرد را مخاطب قرار دهد. اولسون گفته است که در بیان کل، ما باید به اعماق هستی رجوع کنیم بازگردیم، چون تمام آنچه را که پیش از ما سپری شده است، با خود به همراه دارد. اصل پنجم دو موضوع عمده را مورد بحث قرار میدهد:
1) ارائه تصویری از کل
2) تفسیر آن برای کل بشر
لازم به ذکر است که تفسیر منطقهای و جهانی از عناوین مهم در تفسیر کلیت است.
اصل ششم: تفسیر برای همه ردههای سنی
هنگامی که کودکان، نوجوانان و افراد مسن در گروه واحدی حضور داشته باشند، ارائه تفسیر به آنها باید با روشهای متفاوتی صورت گیرد. میلز میگوید: هیچ مدرسهای مثل طبیعت نمیتواند الهامبخش کودکان باشد، چنانچه قادر باشد به آنها بینش بخشد و قدرت تجسم آنها را تحریک کند. تفسیری که کودکان را مخاطب قرار میدهد نباید مطالب کم رنگ شدهی تفسیر ارائه شده به بزرگسالان باشد، بلکه باید از روش کاملا ً متفاوتی تبعیت کند و مفسران باید به تجربههای کودکان کمی نردیکتر و خودمانیتر شوند.
اصل هفتم: بازآفرینی گذشته
هر مکانی تاریخچهای دارد. مفسران میتوانند با زنده کردن وقایع گذشته، زمان حال را لذتبخشتر و آینده را پر معناتر سازند. ارائه برنامههای تفسیری با محتوای تاریخی، به عواملی همچون ارتباط با مخاطبان، بیان مفهوم و حقیقت عمیقتر و الهام بخشیدن به افراد، تکیه دارد. روش¬های موفق تفسیر، در تفسیر تاریخ نیز قابل اجرا هستند.
اصل هشتم: تجهیزات فناوری پیشرفته
فناوری پیشرفته میتواند جهان اطرافمان را به طرز هیجان انگیزی به ما نشان دهد. اما، ادغام این فناوریها با برنامههای تفسیری باید با دوراندیشی و احتیاط انجام شود. همانطور که فناوری با شتاب پیش میرود، پنجرههایی را به جهان جدید میگشاید و ابزارهای جدیدی در اختیار مفسران قرار میدهد که میتوان در مکانها تفسیری از آنها استفاده کرد. از تصاویر سه بعدی و ساخت جانوران روباتیک گرفته تا لوحهای فشرده رایانهای و تجهیزات پروژکتوری.
اصل نهم: به قدر کفایت، کافی است
مفسران باید به ارائه کمی و کیفی اطلاعات اهمیت دهند. تفسیر دقیق و مبتنی بر انجام پژوهش، مؤثرتر از سخنرانی طولانی مدت است. موضوع کمیت به تمایل مفسران برای ارائه بیش از حد اطلاعات یا نمایش تعداد زیادی از اشیاء مربوط میشود، اما موضوع کیفیت، به صحت اطلاعاتی که ارائه میشود، تأکید دارد. میزان بیش از حد اطلاعات، بر انگیزه یا توانایی مخاطبان در پردازش اطلاعات چیره شده و باعث سردرگمی آنها میشود.
اصل دهم: شیوه فنی مقدم بر هنری
مفسر پیش از بهکار بردن هنر در تفسیر، باید فنون اولیه برقراری ارتباط را بلد باشد. تفسیر با کیفیت به دانش و مهارت مفسر متکی است و باید به طور مداوم توسعه یابد. بنابراین یک مفسر قبل از آن که استعداد هنری خود را بهکار گیرد، باید مؤلفههای اصلی سخنوری نظیر زبان بدن، کنترل صدا، اجزای سخنرانی و ... را در خود تقویت کند.
اصل یازدهم: نگارش تفسیری (تفسیر نویسی)
نگارش تفسیری با بهرهگیری از خرد، تواضع و دقت لازم، باید آنچه را که خوانندگان خواهان یادگیری آن هستند ذکر نماید. بدون تفکر قوی، ارائه نوشتهای کامل، غیرممکن است اما نوشتن قطعهای از روی فکر، حتی با داشتن نقائصی در نگارش، میتواند مفاهیم معناداری را منتقل نماید. در هر حال، هم تفکر و هم نگارش، هر دو برای خلق قطعهای خوب لازم هستند.
اصل دوازدهم: جلب حمایت مالی و ایجاد زمینههای همکاری
کل برنامه تفسیری باید قادر به جذب حمایتهای مالی، داوطلبانه، سیاسی، اجرایی و سایر حمایتهایی باشد که برای پیشرفت و به ثمر نشستن این برنامهها لازم است.
تفسیر برای ادامه کار خود همیشه به کسب درآمد نیاز داشته است. از اینرو میتوان از روشهای مختلفی مثل اخذ ورودیه، فروش بلیط برای برنامهها یا راهبردهای گوناگون جمعآوری کمکهای مالی، درآمدزایی نمود.
اصل سیزدهم: تفسیر زیبایی
تفسیر باید بتواند ظرفیت و میل به درک زیبایی محیط اطراف را جهت رشد معنوی مردم ارتقاء بخشد و مردم را به حفظ میراث تشویق کند. زیبایی موضوعی است که کاملاً به طرز تفکر شخص وابسته و در نتیجه کاملاً ذهنی است. چیزی را که فردی زیبا میداند، لزوماً از دید همه زیبا نیست. مفسر باید به این موضوع به طور جدی توجه داشته باشد. یکی از وظایف مفسران این است که بازدیدکنندگان را برای درک زیبایی آماده کنند و هر کار ممکن را مدبرانه انجام دهند تا فضایی دلپسند ایجاد شود.
اصل چهاردهم: توسعه تجارب بهینه
مفسران با طراحی امکانات و پیشبینی برنامههای هدفدار و متفکرانه، میتوانند تجارب بهینه عرضه کنند. ویژگی محیطهای مؤثر بر یادگیری و ارتقاء تجربههای بهینه، نبودن هر چیز اضطرابآور در آنها است. برای مثال نکته جذاب در پارکها، موزهها، باغوحشها، مکانهای تاریخی و فرهنگی و سایر اماکن تفسیری در این امر نهفته است که آن¬ها، محیط¬های غیررسمی و معمولاً عاری از اضطراب و دارای ویژگی¬های الهام بخشی هستند. مفسر می¬تواند در این محیط¬های غیر رسمی، موقعیت¬هایی را برنامه¬ریزی کند که در آن¬ها جریان ذهنی یا پویایی ذهن اتفاق افتد.
اصل پانزدهم: عشق
عشق عامل اساسی در اجرای تفسیر مؤثر و قدرتمند است. عشق به میراث فرهنگی و طبیعی و نیز عشق به مردمی که آمدهاند تا از آن میراث الهام بگیرند.
به قول هرمان هسه، فقط یک نیروی جادویی و یک قدرت و یک راه نجات و فقط یک راه خوشبختی وجود دارد و آن عشق است.
دریافت مشاوره تخصصی رایگان