در فضیلت شجاعت
تلویزیون مرد جوانی را نشان می دهد در فلسطین، در میان تیر اندازی سربازان اسرائیلی گیر افتاده، در سایه دیواری پناه می گیرد، تیر اندازی ادامه دارد، دستانش را بالا می آورد که تیر اندازی نکنید، فرزند هشت ساله اش با اوست، تیر اندازی ادامه دارد، روی فرزندش خم می شود، او را در پناه می گیرد، گلوله ها بدنش را سوراخ سوراخ می کند، فرزندش در پناه تن پدر زنده می ماند...
Õ تاریخ مردی را نشان می دهد با تعداد قلیلی سرباز وطن پرست، اسکندر مقدونی انبوهی از سپاه دارد، آریوبرزن با سیصد سپاهی ایرانی راه او را می بندد، تا آخرین نفر کشته می شوند...
Õ تاریخ «فتیان» را می گوید، جوانمردانی که علیه دشمنان ایران می جنگیدند، برهنه می جنگیدند، زره کوتاهی بر سینه داشتند، پشتشان برهنه بود یعنی که هرگز پشت به دشمن نمی کنند.
Õ رئیس محیط زیست وارد اتاقش می شود، چادرش را مرتب تا می کند و روی صندلی می گذارد – این قسمت از پردیسان کاملا زنانه است – از پشت شیشه بزرگ اتاق نگاهی به بیرون می کند، تهران در دود و غبار گم شده است، با ناراحتی پشت میزش می نشیند کارتابلش را باز می کند، اولین نامه استعفای یک خانم است، ابروهایش را از تعجب بالا می برد، نامه یک سند شجاعت است.
زمانی که خانم ابتکار برای سومین بار پردیسان را تحویل گرفت طبق معمولِ منطقی همه مدیران تیم خود را هم با خود آورد اما این بار کار جالبی هم کرد، کلیه کسانی را که به خصوص در سال های اخیر منتقد سازمان محیط زیست بودند فراخواند و شغلی به آنان داد و ماهیانه ای مقرر، برخی نپذیرفتند و بعضی از جمله «مژگان جمشیدی» روزنامه نگار طبیعت و محیط زیست پذیرفتند، مژگان به دعوت رئیس سازمان لبیک گفت و برای اینکه بازوئی باشد برای حفظ طبیعت زیبای مظلوم ایران به سازمان رفت اما به تدریج دریافت که در بر همان پاشنه قبلی می چرخد، چندان چیزی در محیط زیست عوض نشده، تنها برخی مدیران و مشاوران عوض شدند و به کارهای سابق ادامه دادند، جالب تر اینکه برخی اساتید دقیقا همان کارهایی را انجام می دهند که قبلا منتقد آن بودند، مقرری ماهیانه کار خود را کرده بود اما با روحیه «مژگان» جور در نمی آمد.
«مژگان جمشیدی» در عالم طبیعت و محیط زیست ایران آنقدر شناخته شده هست که نیازی به معرفی من نداشته باشد، قلم شیوا و روحیه سازش ناپذیر و در عین حال منطقی او را همه می شناسند و همین روحیه، بله قربان گوئی صرف و صحه گذاشتن بر روی ادامه کارهای غلط را برنتافت، بر سر قضیه آشوراده نامه ای شجاعانه خطاب به خانم ابتکار نوشت، به واگذاری آشوراده اعتراض کرد و استعفا داد.
بی هیچ تردیدی این کار عمل کاملا شجاعانه ای است که می تواند با تمام شجاعت های ناب تاریخ سنجیده شود، با وضعیت اسفبار امروزی داشتن مقرری ماهیانه یکی دو میلیون تومان در زندگی اکثریت قریب به اتفاق مردم کشور موثر است و حتی در زندگی برخی می تواند تاثیر اساسی داشته باشد به خصوص در زندگی خانم جوانی که زندگی اش از راه فرهنگ و قلم می گذرد، راهی که این روزها چندان خریداری ندارد اما او با علم به اینکه ممکن است زندگی اش از نظر مالی زیر و رو شود شرافت اخلاقی و حرفه ای اش را ترجیح داد تا با این استعفا «فضیلت شجاعت» را معنا کرده باشد... و دیگرانی که از این شجاعت ذاتی بی بهره اند همچنان بله قربان گوی درگاه باقی بمانند، اما نکته آخر اینکه بنا به تجربه امیدوارم که این کار در همین جا و تنها با قبول یک استعفا تمام شده و با سفارشات کینه ورزانه با آینده یک زن جوان بازی نشود.
محمدعلی اینانلو