بوجاق را حفظ کنیم، آبروی ماست!
در این مقاله قصد ورود به مسائل علمی را ندارم، احساسم حاکم است، من «بوجاق» را خیلی دوست دارم، واقعا نمیدانم که کجای ایران را دوست ندارم اما پس از پنجاه سال کاملا میدانم که کجاهای ایران را بیشتر دوست دارم، یکی از آنها بیتردید «بوجاق» است.
پارک ملی بوجاق ، بوجاق جایی است کاملا استثنایی به همین دلیل هر خبری که راجع به آن باشد دنبال میکنم و یکی از خوشترین خبرهایی که در این چند روزه شنیدم رهایی بوجاق از دام توسعه است، هرچند که دست و دلم دیگر برای نوشتن در مسائل محیط زیست نمیرود چرا که به اندازه کافی خوشبختانه مسائل محیط زیست ایران باعث و بانی و معاون و مشاور و طرفدار و NGO و سایت و صفحه فیس بوکی در فضای اینترنتی پیدا کرده است که دیگر نیازی به من نداشته باشد اما دل مثل منی که شبها و روزهای متوالی گرما و سرما و سختیها و خوشیهای سرزمینش را با تک تک سلولهایش چشیده، مزمزه کرده و حس کرده آرام نمیگیرد و باز هم میگوید و مینویسد که بازهم لعنها و ناسزاها و تمسخرها و شایعات ناجوانمردانه را به جان بخرد شاید که بازهم سر سوزنی در حفظ گوشهای از بهشتی که نام ایران را دارد حفظ کند.
یکی از خوشترین خبرهای این روزها برای من حفظ بوجاق از خطر به اصطلاح توسعه است چرا که شبها و روزها با بوجاق و در بوجاق زیسته و قطره قطره زیبایی شگفت انگیز و صفای بیهمتای آن را چشیدهام.
خبر این بود: پارک ملی بوجاق به عنوان بخشی از منطقه آزاد انزلی در سیل توسعه بلعیده شود اما رئیس سازمان محیط زیست در اقدامی به جا با نوشتن نامه رسمی به معاون اول رئیس جمهور آنجا را رهانید، خبری بسیار خوش بود و مرا بسیار خوشحال کرد.
پارک ملی بوجاق در استان گیلان، نه چندان دور از رشت در کیاشهر در لب دریای مازندران آرمیده است و علاوه بر خشکی و ساحل و رودخانه، تا عمق شش متری دریا نیز متعلق به اوست، پارک ملی بوجاق آنچنانکه در تعریف سازمان محیط زیست آمده که تنها منطقه خشکی ساحلی ایران است!
اما تعریف آنها ناقص است، پارک ملی بوجاق تنها پارک خشکی، ساحلی، دریایی و رودخانهای ایران است که کارشناسان سازمان این موضوع مهم را فراموش کردهاند، پارک ملی بوجاق مصب سپیدرود است که پس از طی صدها کیلومتر از کردستان تا کاسپین بارها نام عوض میکند و پس از بیشمار نامهای محلی قزل اوزن، «سرخ رود» میشود و سرانجام با نام «سپیدرود» در بوجاق به دریای مازندران میریزد و این موضوع از نظر اکولوژیکی و محیط زیستی بسیار مهم است چرا که در زیستگاه دریازیان، ساحلزیان، رودزیان را هم با خود میآورد و بوجاق را هنگامهای شگفتآور میکند از زیندگان گوناگون از ماهیان گوناگون و از دوزیستان و میگوها و پرندگان و پستانداران.
زمانی که به چمن زارهای سرسبز ساحل بوجاق وارد میشوی، از میان درختچههای وحشی و جگنها و سازیلها میگذری، در پاییز و زمستان ناگهان با منظرهای شگفت رو در رو میشوی، بالای سرت دستههای عظیم پرندهها را میبینی که درهم و به شکل 7 و در زمین به ترتیب غازهای خاکستری، آنقوتهای حنائی و خروس کولیهای جیغ زن و آبچیلیکها و سلیمها و گیلانشاهها و فالاروپها و طنجههای دورنگ زیبا و در پس پشت آنها چنگرها و سرحنائیها و کاکلدارها و گیلارها و سرسبزها و فلامینگوها و پلیکانها و سرانجام قوهای خوش خرام و زیبا، منظرهای بس شگفت انگیز به وجود میآورند که بیاختیار زبان به تسبیح پروردگار میگشایی، مسلم است که نجات چنین بهشت زیبایی از چنگال طمع کار به اصطلاح توسعه خوشحالت میکند.
بیتردید نجات چنین بهشتی به دست رئیس سازمان محیط زیست کرداری است قابل تحسین و تقدیر، او با چنین نامه و اقدام و کرداری ثابت میکند که در پردیسان تنها همه مصوبات دولتی را آنچنان که معمول بوده است امضا نمیکند بلکه میخواهد که با تکیه بر شجاعت ذاتی و اکتسابی از پدری فرهیخته و شجاع «سازمان حفاظت محیط زیست ایران» را به جایگاه درخورد آن هدایت کند، جایگاهی که بر خلاف برخی گذشتگان تنها یک ماشین امضا برای مصوبات رانت خواران نیست.
اما ... اما تکلیف این بهشت پس از نجات موقت چه میشود؟! یک مکان مهم از نظر اکوسیستم در جوار سازمانی که پول دارد و توسعه میخواهد، آیا در آیندهای نه چندان دور لاجرم بوجاق نیز به سرنوشت میانکاله گرفتار میشود که بندر امیر آباد و دامداریها و دست اندازیهای انسانی و سوء مدیریتها آن را کُشت ؟! میانکالهای که رئیس وقت محیط زیست به دروغ میخواست ببر در آن رها کند، فعلا بوجاق با یک دستور و یک امضا نجات یافته است، بعدا چه؟! مسلم است که اداره کل محیط زیست گیلان با هر زحمتی که شده سعی در حفاظت آن خواهد کرد اما بیتردید حفاظت فقیرانه، دم به دم و روزمره بسیار با حفاظت منطقی، خردمندانه و مدبرانه فاصله دارد، شایسته است که رئیس سازمان محیط زیست، معاونان و مشاوران خردمند ایشان چارهای بر مبنای واقعیات و نه حدسیات بیاندیشند.
سیاست مدیریت منزوی، انفعالی و دافعانه به سر آمده است، شاید که برای حفاظت غیرفقیرانه بوجاق احتیاج به کمک باشد و این کمک مسلما در دست جوانان احساساتی و NGOهای صرفا علاقمند نیست، شاید که بهترین راه مذاکره با همسایه ثروتمند بوجاق یعنی سازمان منطقه آزاد انزلی باشد که به جای بلعیدن توسعه طلبانه آن، بوجاق را نگهدارند که از نظر حیثیت و آبروی جهانی حتی نگهداری یک گونه برای یک سازمان بزرگ اقتصادی امری است حیاتی چه رسد به نگهداری یک پارک ملی. گفتیم و همین باشد.
محمدعلی اینانلو