کاروانسرای دیر گچین
26 و 27 مهر ماه 98
دیدنی ها و فعالیت های سفر
جاذبه ها :
• کسب تجربه جدید و حضور در سفری متفاوت جهت جدا شدن از کارهای روزمره زندگی
• هیجان سفر با خودروهای سافاری و گذر از مناطق بکر طبیعی و تاریخی
• دیدن مادر کاروانسراهای ایران
• لمس زیبایی ها و عجایب منطقه
• بازدید از پدیده های جذاب کویری
• بازدید از تالاب مره
• شب مانی در بیابان و نوشیدن چای گرم
• شب هنگام هم آواز شدن با سکوت بیابان و رصد ستارگان
نکاتی در خصوص سفر :
·این برنامه که با ماشین های دو دیفرانسیل در قالب گروه سافاری طبیعت انجام می شود، پیاده روی سبک و بدون کوله کشی خواهد بود
·امکان تغییر مناطق در نظر گرفته شده با توجه به شرایط آب و هوایی وجود دارد!
·گروه سافاری موسسه طبیعت تمامی نکات را رعایت می کند تا سفری امن و خاطره انگیز را تجربه کنید، اما ممکن است مشکلات سخت افزاری و شرایط غیرقابل پیش بینی جوی که ذات سفرهای طبیعت گردی است، کمی سفرمان را متفاوت کند (آن را به فال نیک می گیریم!)
زمان و مبدا حرکت:
تاریخ و زمان رفت : جمعه 98/07/26 ساعت 07:00 صبح
تاریخ و زمان برگشت : شنبه 98/07/27 عصر
محل حرکت: میدان فرهنگ یوسف آباد، لطفا 30 دقیقه قبل از سفر در محل قرار حضور داشته باشید.
منطقه سفر:
استان تهران
روزها |
شرح برنامه
|
جمعه
98/07/26
|
حرکت صبح ساعت 07:00 ، بازدید از کاروانسرای دیر گچین و تالاب مره، گشت در بیابان های اطراف و شب هنگام تماشای ستارگان
|
شنبه
98/07/27
|
پس از صرف صبحانه حرکت به سمت بند علی خان، صرف نهار و بازگشت به تهران |
خدمات سفر:
روز |
صبحانه |
ناهار |
شام |
اقامت |
جمعه
98/07/26
|
به عهده مسافر
|
به عهده مسافر
|
به عهده مسافر
|
کمپ |
شنبه
98/07/27 |
به عهده مسافر |
به عهده مسافر |
-- |
--
|
سایر خدمات
- راهنما و کادر اجرایی با تجربه
جهت آگاهی از برنامه و هماهنگی، با شماره تلفن: 09122234306 آقای محسن مومنی یا آدرس تلگرام @momeni57 تماس حاصل فرمایید.
لوازم سفر:
لوازم ضروری که می بایست حتما همراه داشته باشید:
چادر – کیسه خواب –زیرانداز کیسه خواب – زیرانداز چادر – کفش کوه پیمایی سبک – لباس مناسب فصل (گرم) – کلاه و عینک آفتابی – بادگیر یا پانچو – کاپشن – لباس گرم اضافه – کوله پشتی – قمقه آب – لیوان و قاشق و چنگال و بشقاب ( ما سعی خود را میکنیم که از ظروف یک بار مصرف استفاده نکنیم) هد لمپ - داروی مصرف شخصی – کارت شناسایی - پول نقد
لوازمی که اگر همراه تان باشد سفر بهتری خواهید داشت: (اختیاری)
پشت گردنی بادی برای استراحت داخل ماشین، بالش بادی برای خواب شبانه داخل چادر، دوربین عکاسی، دوربین دو چشمی، نقشه راه ها و یا نقشه منطقه
قیمت جهت شرکت در این برنامه:
رایگان
لطفا ثبت نام خود را تا تاریخ 1398/07/20 قطعی کنید
ظرفیت محدود می باشد.
گزارش سفر
از موسیقی سکوت کاروانسرای دیر گچین، تا سادگی کویر
صبحگاه جمعه بود، شهر بی رمق از خواب سحرگاهی و ما بی تاب سفر، اما این بار بر دل ساده و صاف کویر، ،ساعت هفت صبح بود که از مقابل در موسسه حرکت کردیم به قصد شب نشینی در کویر و دیدن مادر کاروانسراهای ایران
از جنوب تهران و دقیقا میانه ی بهشت زهرا گذشتیم ، بهشت زهرا شهر خاموشان که مدام یادم می انداخت فرصت زندگی چقدر کوتاه است و چقدر جاهای ندیده وجود دارد و تجربه های تازه منتظرمان خواهد بود.
از کهریزک که گذشتیم و به گردنه ی حسن آباد رسیدیم دشت داشت از تیرگی نفس های تهران خلاص می شد که زندان بزرگ تهران در دشت فشافویه آشکار شد برج های بلند دیده بانی و دیوار های بلند سیمانی و غبار دلگیر و تلخی که در فضا پاشیده بودند باعث شد سکوت کنیم، آدمهای داخل زندان که زندانی دیوار ها بودند و ما که هرکدام... ، راستی ما می توانستیم ادعا کنیم که آزادیم؟.....
تیرگی غبار و حال هوای زندان که تمام شد آسمان هم آبی تر شد انگار در روستای انیس آباد امامزاده ی قدیمی بی بی هاجر خاتون با آن بنای خشتی خاص در میانه ی باغی منتظرمان بود که حال و هوایی تازه کنیم
در فضای وب جستجوی زیادی کردم که دریابم بنای دوره متعلق به چه زمانی است اما تنها فهمیدم که در دو سه سال پیش بازسازی شده است بنای امامزاده از خشت بود و در ورودی بنا رو به شمال باز می شد عمارت کله قندی شکل گلی این امامزاده با همه ی امام زاده هایی که دیده بودم متفاوت بود.
سوار بر ماشین شدیم، مقصدمان کاروانسرای دیر گچین بود و اما دیر گچین حکایت دیگری داشت :
می گویند در زمان های بسیار کهن شاهراه باستانی ای وجود داشته که ری را به اصفهان وصل می کرده و در قلب این شاهراه، پناهگاه آرامش مسافران خسته بوده ،
کاروانسرای بزرگی که به خاطر داشتن گنبدی بزرگ از گچ به آن دیر گچین می گفتند، گنبد گچی ای که دیگر اثری از آن نیست و شاهراهی که راه دیر نام نهادند و در پی تغییر جاده تهران به قم از راهِ دیر به مسیر حسن آباد در زمان امین سلطان متروکه شد.
اما کاروانسرای بزرگ با زیر بنایی به وسعت دوازده هزار متر هنوز در قلب این شاهراه ایستاده بود.
کاروانسرایی چهار گوش و زیبا با دو شاه نشین و ۴۴ اتاق و حمام و حرمسرا و آسیاب و عبادتگاه، با برج های بلند و ایوان هایی برای آرمیدن ، ایوان هایی که دقیقا به ارتفاع زین اسب تنظیم شده بود تا گذاشتن بار بر پشت اسب و سوار و پیاده شدن از آن ساده باشد
عبادتگاه ساده ای با محرابی آجری که رنگ عشق و عبادت داشت و طاقی های زیبای راهروی شتر خوان که مثل ابیات موزون مثنوی کنار هم نشسته بودند.
اطلاعات تاریخی و معماری کاروانسرا ، گویی از مردمان ایران کهن ، زمان سلسله ساسانی حکایت دارد تا ساربانان قاجار و سپس بیرحمی روزگار در سالهایی که تبدیل به آغل گوسفندان شده بود و تنش پر از زخم روزگار اما از این حرف ها گذشته کاروانسرا برای من در یک واژه خلاصه می شد : سمفونی زیبای آجر و خاک .
از زیر طاق های زیبا که رد می شدم با خود می گفتم مگر می شود با خشت و خاک در دل بی آب و علف کویر چنین سمفونی ماندگاری خلق کرد که سالهای سال هنوز با یک نگاه، موسیقی اش در تن بیابان می پیچد و مستت می کند؟
قبل ازظهر بود که به کاروانسرا رسیدیم، حالا برای باز سازی و احیا به دست عاشقان این سرزمین سپرده شده بود و مجید محسنیان عاشقانه نوازشش می کند، چند سالی هست که مشغول گذاشتن مرحم بودند بر پیکر زخمی زیبایش.
خورشید که بر روال های آجری نور می انداخت در گرمای کویر بر صفه های خنک کاروانسرا نشستیم و صبحانه خوردیم سپس به گشت در کاروانسرا پرداختیم، کبوتر های سپید رنگ در صحن کاروانسرا نشسته بودند و خورشید بر تن آجر ها می تابید، آنقدر فضای کاروانسرا و مهمان نوازی متولیانش دلچسب بود که تا هنگام صرف ناهار در کاروانسرا ماندیم و سپس به سمت تالاب مره به راه افتادیم، به هوای آب و پرندگان رفتیم اما خورشید بی رحم تر از آن بود که چیزی باقی گذاشته باشد فصل کم آبی بود تنها چیزی که دیدیم اجتماع صد ها شتر در بیابان بود، در حال سکوت و استراحت، نکته ای جالب بود ، از این اجتماع چند صد نفره تنها چیزی که از آنها شنیده می شد سکوت بود و سکوت وسکوت ...
پس از گرفتن عکس در میان آثار گمشده ی تالاب مره به دل کویر رفتیم و نزدیک غروب بود که کمپ را برپا کردیم چادر ها را که بر افراشتیم افق سرخ شده بود و خورشید بر سینه ی گرم بیابان سر می گذاشت، زیبایی این قرص سرخ رنگ خورشید را بر در آسمان و تلالوی آن را بر سادگی بیابان، با کلامی نمی توانم توصیف کرد . همانطور که آسمان زیبایی شب را با ماه و ستاره های کویر که یک به یک پیدا شدند پهن می کرد، جمعی گرم و مهربان که در شب کویر دور آتش مشغول خوردن شام و نوشیدن چای شده بود،
شب گذرانی میکردند.
نیمه شب که همه خوابیده بودند در سکوت بیابان و مهتاب که حالا زمین را نقره ای کرده بودند انگار صدای زمزمه ی قرن ها عبور کاروانیان را می شنیدم که با اسب ها و چهار پایانشان وارد کاروانسرا می شدند و بر صفه ها آرام می گرفتند.
صبح بود که خورشید زمین سرد شبهای کویر را گرم کرد کمپ را جمع کردیم و دوباره به سمت کاروانسرا راه افتادیم و صبحانه خوردیم و به سمت تهران حرکت کردیم ، سرازیری گردنه ی حسن آباد ازدحام تهران پیدا بود که دوباره خبر از فردایی پر از دود و همهمه می داد.
از میان بهشت زهرا که گذشتیم ساعت حدود دو بعد از ظهر روز شنبه بود و من با خودم می گفتم چقدر جای ندیده هست که پیش از آن که سنگی سرد در دل اینجا بشوم باید ببینم.
دورهمی در کنار گروه سافاری طبیعت هم مانند دیگر سفرهای آن دلچسب بود و پر از تجربیات تازه واقعا گمان نمی کردم در نزدیکی تهران دود زده بشود اینگونه دل به سمفونی معماری ای زیبا و هزار ساله سپرد و شبی آرام گرفت .
سفر در کنار گروهی حرفه ای که هم راز و رمز سفر مسئولانه در طبیعت را می داند و هم راه و رسم آرامش و دوستی و همراهی را تا مصداق این کلام باشد که هنوز
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
نوشته :مریم کریمزاد
مهرماه ۹۸