گزارش سفر آموزشی مفاهیم و اصول پایه طبیعتگردی دوره 59 راهنمایان اکوتوریسم
در سحرگاه روز پنجشنبه 27 آبان 1402، ساعت 04:00 بامداد از محل میدان فرهنگ یوسفآباد، به سمت روستای هرانده قصد سفر کردیم. (روستای هرانده در نزدیکی شهر فیروزکوه تهران قرار دارد اما مردمش که کمتر از 500 نفر هستند و به گویش مازندرانی صحبت میکنند. از جاذبههای این روستا غار بورنیک و رودخانه همیشگی نمرود است.)
طبق هماهنگیهای انجام شده تیم اجرایی و تولید محتوا دقایقی قبل از حضور دیگران آنجا حضور داشتند. پس از مدتی جناب استاد ابراهیمی و آقای روحپرور تشریف آوردند و قبل از سفر، توضیحاتی ابتدایی در مورد برخورد با روستاییان و نحوه صحیح رفتار در گروه حین سفر فرمودند و بعد از قرار دادن کولهها در اتوبوس، همه چیز برای اولین سفر گروه آماده بود. سفر آموزشی مفاهیم و اصول پایه طبیعتگردی.
اطلاعات برنامه
- موضوع درس: سفر مفاهیم و اصول پایه طبیعتگردی
- برگزار کننده: موسسه آموزش و تحقیقات جهانگردی طبیعت
- استاد: جناب آقای حسین ابراهیمی
- همراهان ما در سفر از طرف موسسه: آقای نوید روحپرور (از دانشآموختههای دوره 42 راهنمایان اکوتوریسم)
- دوره: 59 راهنمایان اکوتوریسم
- تعداد اعضا مسافرین:
- مقصد سفر: روستای هرانده
- ساعت و محل قرار: 04:00 صبح- یوسف آباد- میدان فرهنگ
- مسیر دسترسی: جاده فیروزکوه
- مسافت طی شده: 130 کیلومتر
- تاریخ سفر: 27 و 28 آبان 1402
- هزینه سفر:
- اسکان: در چادر
- اعضا تیم اجرایی: شکوفه زارع، مهرزاد خاتمی، هنگامه زمان کاظمی(رها) و شکیبا صالحنیا
- اعضا تیم تولید محتوا: رامبد کرباسی، مروارید مهبادی، سهیل قاسمی و علی سلمان
- آموزشها: نحوه صحیح رفتار در گروه حین سفر و رفتار مناسب با افراد محلی، نحوه بستن بندهای کفش، استفاده از باتوم، تنظیم کولهپشتی، چگونگی آمارگیری در شرایط متفاوت، گرههای کاربردی در طبیعتگردی، حمل مصدوم، ساختن برانکار
شرح سفر
این سفر را تیم اجرایی شامل: شکوفه زارع، مهرزاد خاتمی، هنگامه زمان کاظمی(رها) و شکیبا صالحنیا ترتیب دادند و رامبد کرباسی، مروارید مهبادی، سهیل قاسمی و علی سلمان (فرهاد وندا) نیز عهدهدار تولید محتوای سفر بودند.
- روز اول: اتوبوس حوالی ساعت 04:00 بامداد حرکت خود را آغاز کرد و پس از حدود دو ساعت و نیم و پیمودن حدود 130 کیلومتر به مقصد رسیدیم. پس از به خط کردن کولهپشتیها، ادامه آموزش با نحوه بستن بندهای کفش، استفاده از باتوم و تنظیمات کولهپشتی و نحوه قرارگیری در صف انجام پذیرفت و پس از دقایقی نرمش، ساعت 07:00 صبح، گروه پیمایش خود را در یک صف 32 نفره به سمت محل کمپ آغاز کرد. پس از عبور از روستا از کنار باغهای میوه، به راه خود ادامه دادیم. مسیری به غایت زیبا را پیش رو داشتیم. جایی در مرز تابستان و پاییز بودیم. رنگهای زرد در میان سبزی درختان دویده بود و گهگاهی در نوک برگها میشد پایان آنها را لمس کرد. ابرهای سپید در اقیانوس آبی آسمان شناور بودند و خورشید هر از گاهی از میان ابرها صورتهایمان را نوازش میداد. در میانه راه کمی استراحت کردیم و استاد به آموزش خود ادامه داده و تاکید برتوجه و عدم بیتفاوتی به اعضای گروه را داشتند و بعد از توضیح چگونگی آمارگیری در شرایط متفاوت، به پیمایش ادامه دادیم.
از میان دشت و کوه و تپهها گذر کردیم، کمکم صدای رودخانه به گوش رسید، همان رودخانه پرآب نمرود. بخشی از مسیر از میان تکهای از بهشت عبور میکرد؛ راه باریکی میان تونلی رنگین از درختان نیمه پاییزی و نمرود که با ما هم مسیر شدهبود. ساعت 08:30 به محل کمپ رسیدیم و در جوار نمرود، کمی نرمش کردیم تا بدن با شرایط ایستایی هماهنگ شود. ساعتی صرف صبحانه داشتیم. هوایی بسیار خنک، مطبوع و دلانگیز؛ فقط چای داغ کم داشت! برای به پا کردن سماور زغالی، آتش کوچکی برپا کردیم و گروه در کنار صبحانه خود چای گرم هم نوشید. ساعتی از صبحانه گذشته و آموزش از سر گرفته شده، چگونگی برپایی چادر و کمپ را آموختیم.
دریافت مشاوره تخصصی رایگان
حال نوبت اجرایی کردن آموختهها بود
در گروههای دو نفره، چادرها را بر پا کردیم و برای فراگیری گرههای کاربردی در طبیعتگردی آماده شدیم. گرههای سردست، هشت، دو سر طناب مرد ماهیگیر، بولین و ... آموزش تا نزدیکیهای ظهر ادامه داشت. تا ساعت 15:00 فرصت داشتیم تا به استراحت، ناهار و گشت و گذار بپردازیم. در آن حوالی چوپانی با گلهاش عبور میکرد، سگ آن گله، برای آنکه نشان دهد گله تحت حمایت اوست به نزدیکی ما در آنطرف نمرود پرآب آمد و لحظاتی با ما صحبت کرد و رفت.
لختی پساز ساعت 15:00 به فرمان استاد، به سمت صخرهای در نزدیکی کمپ روانه شدیم و پس از صحبتهای ایشان، بچهها دست به سنگ گرفتند و با کمی تمرین زیر نظر ایشان، توانایی بالا رفتن از صخره را در خود محک زدند. البته با حمایت استاد و طناب انفرادی.
این آموزش چالش برانگیز کمی به درازا انجامید و آخرین نفرات در هوایی گرگومیش این مرحله را پایان دادند. وقتی به کمپ برگشتیم آقای روحپرور، روشنایی را برای دورهمی شبانه در کمپ فراهم کرده بودند و همگی دور آتش نشستیم و با یکدیگر گپ و گفتی داشتیم. در این میان صحبتهای استاد بسیار شنیدنی و لذتبخش بود.
پس از شام به فرموده استاد که ساعت 22:00 را خاموشی اعلام کردند تا 05:30 صبح فردا، هر نیم ساعت، دو نفر به انتخاب گروه اجرایی، نگهبانی دادند مبادا خطری گروه را تهدیدکند.
- روز دوم: هوا که روشن شد همه بیدار، صبحانه خورده منتظر آخرین آموزش بودیم.
حمل مصدوم به شیوههای مختلف و ساختن برانکار
گروه به دو بخش تقسیم شد و هر کدام دو مرتبه، ساخت برانکار را تجربه کردند.
نزدیک به پایان سفر شدیم. با دقت کولهها و چادرها را بستیم. باقیمانده آتش را خاموش کردیم، زبالههای خود و هر آنچه در آن اطراف بود را جمع کردیم و ساعت 11:00، بعد از گرفتن عکس دستهجمعی، قدم در راه برگشت گذاشتیم. از همان مسیر زیبایی که آمدیم؛ رودخانه، کوهها، تپهها و باغهای میوهای که اکنون روستاییان در حال برداشت محصولاتشان بودند.
و همچنان آموزههای استا دبا آن کلام شیرینشان ادامه داشت.
نزدیک ساعت 12:00 به اتوبوس رسیدیم و پس از مدت کوتاهی به سمت مبدأ حرکت کردیم. ما در پایان این سفر با اشخاصی که سفر را آغاز کرده بودند فرق داشتیم، هر کاری که انجام دادیم، دیگری را در اولویت دیدیم. در هیچ زمانی گروه را فراموش نکردیم و حمایت همه جانبهای از سمت تکتک افراد برای دیگر اعضا در جریان بود و اینها بخشی از حضور استاد عزیز همراه ما بود. که گروه، از دلسوزی، سخاوت، شجاعت و انرژی بالای ایشان دریافت کرد و از همنشینی در کنارشان بینهایت به خودمان میبالیم. حوالی ساعت 15:00 به همان نقطه شروع سفر رسیدیم، میدان فرهنگ یوسفآباد. این بار بچهها با دید دیگری نسبت به هم، برای از هم جدا شدن به سمت یکدیگر میرفتند.