نظریهی آشغال
مصرفگرایی شاید یکی از مهمترین عوامل در انباشته کردن اشیا مادی باشد، «من میخرم، پس هستم» شعار فرهنگ مصرف گرایی یا Consumerism است. از دید اقتصادی اگر ابعاد مثبت و منفی مصرف گرایی را در کفههای ترازو بگذاریم، شاید با کمی چشم پوشی برابر باشند. یک بعد قضیه و به عبارتی نکته منفی مصرفگرایی، خروج ارز و مشکلات شدید اقتصادی و ... باشد و از بعد دیگر سبب رشد و جهتدهی به تولید داخلی و رونق گرفتن کسب و کار جوامع و ... شود. اما از دید زیست محیطی شاید یکی از پرخطرترین نگرشی باشد که بشر طی چند دهه اخیر در پیش گرفته است.در زمانی نه چندان دور انسانها در درجه اول به تهیه کالاهای ضروری میپرداختند و شاید بتوان ردپای تبلیغات را در تغییر سبک زندگی و به تبع آن تغییر نحوه اولویتبندیهایشان دانست.
انگارهها
انگارهی اصلی در نظریهی آشغال این است که اشیا به یکی از این سه دسته تعلق دارند. دو گروه «موقتیها» و «بادوامها» که از نظر اجتماعی قابل رویت هستند. شیء بادوام شیئی است که در حالت ایدهآل، ارزش آن همیشه در حال افزایش است و طول عمر نامحدودی دارد؛ شیء موقتی شیئی است که ارزش آن کم شده و بنابراین طول عمرش محدود است. نمونههای کلاسیک برای دستهبندی اشیا، قفسهی پایهدار ملکه آن در قرن هیجده برای شیء بادوام و خودرو برای شیء موقتی است. آنچه تصمیم میگیرد که شیئی بادوام یا موقتی باشد یا نباشد، اغلب برداشتهای افراد بانفوذ جامعه است. کسانی که علاقهی شدیدی به داشتن اشیائی دارند که ارزش آن پیوسته در حال افزایش است در حالی که بقیهی اعضای جامعه مالک اشیائی هستند که ارزش آن در نهایت کاهش یافته یا هیچ است. با این حال بین این دو دسته، حالتی وجود دارد که مایکل تامپسون از آن به عنوان «منطقهی انعطافپذیر» یاد میکند، جایی که کنشها دربارهی یک شیء میتواند منجر به قرار گرفتن اشیا مشابه در هر دسته شود. تامپسون این را با مقایسهی گلدان «دستدوم» با گلدان «عتیقه» نشان میدهد. وقتی ارزش و طول عمر یک شیء موقتی به صفر برسد، آن شیء وارد دستهی سوم اشیا یعنی «آشغالدانی» میشود. آشغال دستهای پنهانی است، چرا که طبق توافق اجتماعی نانوشته، هم بیارزش و هم نامرئی است و بهطور معمول انتظار بر این است که به همین شکل بماند.
ادعای اصلی نظریهی آشغال این است که اشیائی که از ارزش و طول عمرشان کاسته شده تا وارد دستهی آشغال شوند، همیشه در این وضعیت نمیمانند. بلکه به عقیدهی تامپسون آشغال شدن میتواند چیزی را که یک بار موقتی بوده است، در نهایت به شیء بادوام تبدیل کند، یعنی جابجایی بین دستهها که غیر از این، امکان انجامش وجود ندارد. این فرایند در مثال خودرو به خوبی نشان داده شده است. خودرو یک شیء موقتی است و با این آگاهی خریداری میشود که ارزش و طول عمر آن با گذر زمان کاسته خواهد شد. درک مردم از خودرو این است که از «جدید» به «مستعمل» و سپس «بیارزش» تغییر میکند و در نهایت به آشغال تبدیل میشود. اما ممکن است پس از گذشت زمان نامعلومی، ارزش خودرو دوباره آشکار شده و به کالای «عتیقه» یا «کلاسیک» تبدیل شود. اگر این اتفاق بیفتد، خودرو وارد دستهی بادوام شده و زندگی جدیدی را آغاز میکند و ارزش آن افزایش مییابد. این مهم است چرا که کالاهای موقتی نمیتوانند مستقیماً وارد دستهی بادوامها شوند.
پیامدها
نظریهی زباله برای کسانی که در پی فهم بهتر از جامعهشناسی مصرف و پسماند هستند، پیامدهای مهمی دارد. لازم است به خود پسماند توجه بیشتری شود، نه اینکه صرفاً نتیجهی فرآیند استفاده و مصرف در نظر گرفته شود. این امر در جوامع معاصر و گذشته که توسط ثروت مادی قشربندی شدهاند اهمیت ویژهای دارد، زیرا تغییر شیء از آشغال به شیء بادوام از طریق قدرت کنترل در جوامع رخ میدهد. قدرتی ارزش اشیاء مادی را تعیین میکند. مفهوم جالبی که تامپسون مطرح کرد این بود که نظریهی آشغال را میتوان وقتی استفاده کرد که به برداشتها و روابط بین گروههای مختلف اجتماعی نگاه میکنیم.
از زمان مطرح شدن این نظریه، رشتههای متعدد دانشگاهی به شیوههای مختلف از آن استفاده کردهاند. این نظریه در مطالعات زبالهشناسان و تغییرات زباله در جوامع مدرن بهواسطهی تغییرات در الگوهای پسماند و همچنین در کار باستانشناسان که با مواد مانده از جوامع گذشته سر و کار دارند، استفاده میشود. تلاش برای گسترش نظریهی فرهنگی-اجتماعی از دل نظریهی آشغال آغاز شده است و اقتصاددانان نیز در تلاش هستند از نظریهی آشغال در بررسی بازارهای مبتنی بر مصرفکننده استفاده کنند. مایکل فِر عقیده دارد نظریهی آشغال بیشتر در بررسی اشیا مادی اهمیت دارد و میتواند برای موجودیتهای هنری و اندیشهی انتزاعی کاربرد داشته باشد. او از نظریهی آشغال به عنوان پایهای برای قضایای خود در مورد ساختار و ساختارزدایی از ارزش در هنر غربی استفاده کرده است.
consumption.ir