روزی که شتر نجات پیدا کرد...
این یه خاطره به یاد ماندنی از کمک به حیوانات در سفر آفرود هست که بسیار از این کار لذت بردم و هیچگاه فراموشش نمیکنم.
از کاروانسرای مرنجاب که بیرون آمدیم، جواد رو چاقو به دست دیدم که با عجله داشت میدوید سمت ماشین حسین، کنجکاو شدیم و ازش پرسیدم قضیه چیه؟
گفت: دو تا شتر افتادن توی چاه یکیشون بچه هستش و اون یکی مادرشه که حامله هم هست، نمیتونیم از چاه درشون بیاریم، امکانش نیست، باید تو همون چاه حلالشون کنیم و گوشتاشون رو تکه تکه بیاریم بالا، ناراحت کننده بود،
سالار گفت ما هم میایم، حرکت کردیم پشت سر ماشین حسین، حدود 10 نفر تو ماشینش بودن... رسیدیم، بچه ها و صاحب شترها داشتن آماده میشدند که برن تو چاه، یهو یه فکری به ذهنمون رسید!
چرا از وینچ ماشین استفاده نکنیم؟
پیشنهاد دادیم و گفتیم امتحان میکنیم اگه نشد شما کاری رو که میخواستید بکنید انجام بدید، صاحب شترها رفت تو چاه و به شیوه عجیبی شتر رو کامل مثل یه شکلات بستهبندی کرد، فریاد زد وینچ رو بدین پایین، بعد کمتر از 1 دقیقه صدا امد بکشید بالا، شروع به کشیدن کردیم اصلا کار راحتی نبود چون هم وزن شترها زیاد بود و هم موجود زنده بودن و بر اثر کشیدن آسیب میدیدند و درد میکشیدند، اما چارهای نداشتیم!
اولی رسید بالا و از دهانه چاه کشیدیمش کنار، دومی هم به همین شکل، هر دو در کمال تعجب کاملا سالم بودن فقط کمی خراشیدگی و زخمهای سطحی داشتن که خیلی جدی نبود، بعدها فهمیدیم که اون شتر مادر بچهاش رو هم سالم به دنیا آورده، لذت کمک کردن همیشه ماندگاره و از اون شیرینتر استفادهای ناب از تجهیزاتی بود که اصلا فکرش رو هم نمیکردیم یه همچین جایی به کار بیاد.
شما در سفرهای خود چه خاطراتی دارید؟
دریافت مشاوره تخصصی رایگان