هرچیز به جای خویش نیکوست!
تاریخچه بازیافت
گیلستراپ، 2012، تاریخ بازیافت، مترجم: شایسته مدنی مدتهای طولانی است که نیاز اساسی بشر به غذا و سرپناه با مسائلی مانند؛ با بقایای شکار، گردآوری، کشاورزی و بقای زندگی چه کند همراه بوده است. همانطور که افراد به شکل خانواده، قبیله و در نهایت شهر و دولت-ملت سازماندهی شدند، کالاها و پسماندههای حاصل از آن نیز به مدیریت سنجیده نیاز داشتند. بازیافت پسماند بخش مهمی از این تلاش سنجیده در 5,000 سال گذشته بوده و از نظر وسعت و تجربه همچنان در حال پیشرفت است. برای درک بهتر تأثیر بازیافت بر مدیریت پسماند انسان، مهم است که بازیافت را در طول تاریخ و در ارتباط با رفتارها، مواد و کارهای قانونی در نظر بگیریم.
تاریخ قدیم
در دنیای باستان، کِرِتها یکی از شناخته شدهترین مراکز دفنگاه زباله را احداث کردند در حالیکه آتنیها برای دفن پسماند لازم بود بیش از 1 مایل از دیوارهای شهر فاصله بگیرند. هر دوی این جوامع از امکان نگهداری و احیای پسماند توسط شهروندانشان برخوردار بودند که بخشی از آن به دلیل تولید آهستهی کالاها در تمدنهای پیشین بوده است. جوامع اولیه در چین و اروپا با کمک ریختهگری برنز را احیا میکردند چرا که نیاز به فلز در سراسر دنیا افزایش یافته بود. به دلیل دوام، قابلیت انعطاف و کیفیت ساخت، بازیافت و احیای فلزات جزو کارهایی بود که تا قرن 21 همچنان رواج داشت.
شهرهای اولیه چیزهایی بیشتر از چوب و فلز را بازیافت میکردند تا اینکه قوانین به طور خاص بر بهداشت متمرکز شدند. لندنیهای قدیم مقرراتی برای تمیزی خیابان داشتند و از به اصطلاح آشغال جمعکنها میخواستند تا از زباله در بازارهای غیررسمی به شکل دیگری استفاده کنند. در دهکدهی آلمان قدیم ارابههایی وجود داشت و باید به همان اندازه بازار را با ضایعات ترک میکردند که اجناس در هر روز فروخته یا معامله شده بود. در هر دو مورد الزامات قانونی برای زندگی عمومی، شامل محدودیتهایی برای دور انداختن زباله بود که به نوبهی خود احتمال ارزشمند شدن مواد کهنه را افزایش میداد و بنابراین این مواد بازیافت میشدند.
انقلاب صنعتی
با شروع دورهی صنعتی، توزیع فلزات، پارچه و کاغذ رشد یافت. اسپانیا در پاسخ به مصرف زیاد قاره، امکان بازیافت مس را فراهم کرد. انگلیس در پاسخ به مقررات اشرافی برای منسوجات، بازیافت پارچه را توسعه داد. حیاطهای خاکروبه یا فضاهای مرتب کردن زباله، در بعضی از شهرهای اروپایی ایجاد شد که به موجب آن آشغالها از خیابانهای شهر جمعآوری میشد و افرادی آن را دستهبندی کرده و به بازارهای دستدوم فروشی میفرستادند. باقی خاکروبهها و خاکسترهای باقیمانده از سوزاندن چوب و ذغال نیز برای سازندگان کود فرستاده میشد. سرانجام افزایش پسماند در دوران صنعتی را میتوان به مصرف آشکار کالاها و محصولات دائمی نسبت داد.
حضور پسماند در هر جا، قوانین بهداشت شهری را تسریع کرد که برای محافظت از شهروندان از نتایج فرعی ضایعات وضع شده بود. مسلماً این قوانین بر سلامت افرادی که در حیاطهای خاکروبه کار میکردند اثر گذاشت و شهروندان را نسبت به دور انداختن هر چیزی آگاه کرد از جمله استفادهی دوباره از هر چیزی که پیش از این دور میانداختند. همانطور که وضعیت اقتصادی به صنعت وابسته شد، مشاغل کوچکی ایجاد و ترغیب شدند تا پارچه، فلزات و سایر کالاها را از مصرفکنندگان بگیرند و آن را به کارخانههای کاغذ و فولاد برگردانند چرا که برخی از تولیدکنندگان مایل بودند برای مواد دستدوم هزینه کنند. تجارت در ایالات متحده، فرصتهایی را برای هزاران مهاجر نسل اولی فراهم کرد تا در فاصلهی بین جنگ داخلی و جنگ جهانی دوم کسب و کارهایی ایجاد کنند. با افزایش تقاضا برای مواد دستدوم، برخی از این مشاغل به بزرگترین شرکتهای بازیافت ضایعات در قرن بیستم تبدیل شدند.
قرن بیستم
قرن بیستم با خود برخی نوآوریها در بازیافت و پسماند در دوران صنعتی و پساصنعتی به همراه آورد. سوزاندن کل پسماند برای مدتی به مُد تبدیل شد و فرایند بازیافت را در غرب کاهش داد. جنگهای جهانی امکان بازیافت ضایعات را فراهم کرد و بازیافت منابع در کشورهای مختلف برای تأمین نیاز در مقیاس بزرگ برای تولیدات نظامی احیا شد. تلاشها در جنگ، نیاز اقتصادی و امر میهنپرستانه برای بازیافت را در هم ادغام کرد. دههی 1920 و 1930 گسترش گستردهی استفاده از پلاستیک بود که تا قرن بیست و یکم ادامه داشت.
پیش از این پلاستیک به فرمها پارکسین و زیلونیت برای بستهبندی، نیترات سلولز به دلیل ضدآب بودن و باکالیت در کالاهای گوناگون مصرفی به کار میرفت. کشف خواص سوپرپلیمر باعث درست کردن قالبهای تزریقی و ساختن پلاستیک از نفت در دههی 20 و 30 میلادی شد. پلیاستیرن، اکرلیک، رزین اپوکسی، سیلیکون و پیویسی منجر به تولید چسبها، سازههایی با استحکام بالا، سطوح بهداشتی، تجهیزات صفحه گرامافون، لولهکشی خانگی و بطریهای آب شد. پلاستیک باعث شد فرآوری و ذخیرهی مواد غذایی به شکل گستردهای در دسترس باشد. با این حال بازیافت مواد پلاستیکی در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه خیلی به طول انجامید. برای اینکه متوجه این شکاف در بازیافت شویم کافی است به تخمین آژانس حمایت از محیطزیست در سال 2008 مراجعه کنیم که یک سوم دفنگاه زباله در ایالات متحده امریکا پر از ظروف بستهبندی و بیشتر آن از جنس پلاستیک است. مصرف انبوه با سابقهی طولانی در رفتار بازیافتی و استفادهی دوباره ترکیب شد و عصر پساصنعتی بشر را که شامل تأسیسات احیای مواد و مدیریت پسماند پایدار است سرعت بخشید.
دفنگاه زباله مانند نیویورک که در سال 1948 تأسیس شده بود و مجتمع 3000 هکتاری فرِش کیلز جای خود را به امکانات پیشرفتهای مانند گِلف در تورنتو داد که امکان بازیافت پسماند خشک و تر را دارد. همهی جوامع در سراسر جهان به دنبال روشهای جدید برای بازیافت کاغذ، فلز، شیشه، پلاستیک، مقوا، نئوپان و ضایعات روغن هستند. قوانین پیشرو در بستهبندی آلمان که در سال 1990 تصویب شد، مهندسی دفنگاه زباله در سراسر جهان، سنگفرشهای بازیافت شده در هزاران شهر، معاهداتی مانند کنوانسیون بازل و نگرانی دربارهی چگونگی محدود کردن و بازیافت پسماند الکترونیک، همگی اهمیت بازیافت در زندگی شهری را نشان میدهد. در حالی که بحث دربارهی اثرات اقتصادی و زیستمحیطی بازیافتِ پسماندِ پسامصرفی در برابر بازیافت پسماند پساصنعتی وجود دارد، واضح است که بازیافت نقش بسیار طولانی در تاریخ مصرف انسان داشته و پسماند در ارتباط با ارزش بیشمار، رفتارهای جمعآوری، مواد و رویهی قانونی است.
منبع:
consumption.ir